تشکلهای کارگری؛ خط قرمزی برای تمام دولتها
همزمان با تشکیل سندیکاها و تشکلهای کارگری در ایران، شورای موقت کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان در دی ماه سال جاری اعلام موجودیت کرد.
تأسیس این شورای موقت پس از اعتصابهای ماه های اخیر در کارخانه ذوب آهن و کارخانههای وابسته به آن صورت گرفته است.
کاوه، یکی از اعضای شورای موقت کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان، در مورد دلایل تأسیس این تشکل کارگری و وضعیت هزاران تن از کارگران این کارخانه با رادیو فردا گفتوگو کرده است.
رادیو فردا: گروهی از کارگران کارخانه ذوب آهن اصفهان اقدام به تشکیل یک شورای موقت کردهاند. دلایل این اقدام چه بوده است؟ و در عین حال، چرا در گذشته این کار صورت نگرفته بود؟
کاوه: عوامل زیادی در سطوح محلی ملی و بینالمللی ما را به این نتیجه رساند که ایجاد یک شورای کارگری در ذوب آهن اصفهان ضرورت دارد.
در سطح بینالمللی، سالهاست که سیاستهای راست اقتصادی تبدیل به جریان غالب شدهاند. کشور ما نیز بعد از جنگ هشت ساله، خواسته یا ناخواسته به این سیاست روی آورد؛ از تعدیل اقتصادی دوران سازندگی تا هدفمند کردن یارانهها و آغاز موج گسترده خصوصیسازی موسوم به اصل ۴۴ و نیز تلاش برای اصلاح قانون کار به سود کارفرما و....
این سیاست به طور پیوسته دنبال شده واکنون شتابی بیسابقه پیدا کرده است.
ما بر این باوریم که اولین قربانی این سیاستها، کارگران و طبقات فرودست اجتماع بودهاند و خواهند بود. استبداد سرمایه و کارفرما، افزایش فاصله طبقاتی، دوقطبی شدن جامعه، تنزل سطح معیشت، کاهش دستمزد، ناامنی شغلی و دهها مورد دیگر پیامدهای ناگزیر آزادسازیهای اقتصادی و ادغام اقتصاد نیمه بسته ایران در اقتصاد جهانی خواهند بود.
اگر در حال حاضر، دولت ناگزیر است از صنعت ذوب آهن در برابر رکود بازار و بحران مالی حمایت کند، در فردای خصوصی سازی، این صنعت همچنان که در موارد بسیاری مانند آلومینیوم اراک شاهد آن هستیم، در نبود حمایت دولت و در شرایط بحران مالی، شاهد اخراج گروهی کارگران از سوی مدیران بخش خصوصی در این کارخانه و یا در بهترین حالت، پرداخت نشدن حقوق کارگران برای ماهها خواهیم بود.
ما میدانیم که دیر یا زود، ذوب آهن به بخش خصوصی واگذار خواهد شد و میخواهیم پیش از چنین اتفاقی، کارگران این کارخانه را در برابر دستاندازیهای سرمایهداری خصوصی متشکل کنیم، چرا که صنعت پیر ذوب آهن برای بخش خصوصی چندان سودآور نبوده و لاجرم، اولین اقدام برای سودآور کردن آن، تعرض به حقوق و مزایا، تعدیل نیرو و افزایش فشار کاری بر کارگران خواهد بود.
از سوی دیگر، کارگران قرارداد مستقیم و شرکتهای پیمانکار مانند دیگر کارگران بخش خصوصی در وضعیت ناعادلانهای به سر میبرند؛
وضعیتی که با بحران ذوب آهن تشدید شده و ماههاست که حقوق کارگران شرکتهای پیمانکار با تأخیر پرداخت میشود.
در چنین شرایطی، توسل به اعتصاب با مشکلاتی چون تهدید، تعلیق از کار، اخراج ویا به کارگیری اعتصاب شکن روبهروست. از طرفی، از آنجا که دورنمای روشنی برای حل بحران ذوب آهن وجود ندارد، احتمال تأخیر در پرداخت حقوق کارگران رسمی و قرارداد مستقیم نیز وجود دارد.
تمام اینها به اضافه حق تشکل یابی به عنوان حق مسلم کارگر، ما را به این نتیجه رساند که در شرایط کنونی، نخستین گام را در تشکیل شورای کارگران ذوب آهن برداریم؛ شورایی که بتواند دربرگیرنده خواستههای تمامی کارگران اعم از رسمی قرارداد مستقیم و شرکتهای پیمانکاری باشد و همگرایی بیشتری میان این کارگران که منافع متفاوت و گاه بدون ارتباط با هم دارند، ایجاد کند.
ما پیشتر به ضرورت تشکیل شورا رسیده بودیم، ولی طرح آن در این برهه از زمان به علت پدید آمدن زمینه مناسب برای پذیرش و اقبال به این اقدام انجام گرفت.
وخامت اوضاع اقتصادی، زمینه مساعدی را برای تحرک کارگران، درک ضرورت تشکل یابی و احساس همبستگی طبقاتی میان کارگرانی پدید میآورد که در اوضاع و احوال عادی به علت تبعیض و تفاوت منافع، چه بسا با یکدیگر در تعارض و حتی خصومت باشند.
از سوی دیگر، با توجه به تحرکاتی که در دیگر طبقات جامعه ایران برای مطالبه حقوق و پیگیری خواستههایشان در جریان است، ما زمینه اجتماعی را نیز برای چنین اقدامی مناسب یافتیم.
در شرایط کنونی، وضعیت کارگران شاغل در کارخانه ذوب آهن اصفهان چگونه است؟ منظورم تمامی کارگران، اعم از رسمی، قرار دادی و روزمره، و مسایل آنان در مواردی از جمله دستمزد، بیمه و امنیت شغلی است.
کارگران ذوب آهن بر سه دستهاند: کارگران رسمی شرکت ذوب آهن، کارگران قرارداد مستقیم با شرکت و کارگران شرکتهای پیمانکار.
قرارداد حقوق و مزایای حدود هشت هزار کارگر رسمی مطابق با مقررات داخلی وزارت صنایع بوده و از شمول قانون کار خارج است. حداقل حقوق دریافتی یک کارگر رسمی، ۴۰۰ هزار تومان است و بسته به تولید ماهانه کارخانه، به آنان پاداش تعلق میگیرد که میانگین سالانه آن بالای ۲۰۰ هزار تومان است. به هر کارگر رسمی، در طول خدمتش، ۱۰ میلیون وام مسکن و هفت میلیون وام ضروری پرداخت میشود که این مبلغ متناسب با اوضاع اقتصادی افزایش مییابد. (پس از تصفیه چهار پنجم وام ضروری میتوان دوباره درخواست وام کرد).
همچنین سالانه بین ۳۰۰ الی ۴۰۰ هزار تومان بن نقدی و غیرنقدی نیز به کارگران رسمی پرداخت میشود و در طول کار، بر حسب نوبت و سهمیهبندی، تورهای مشهد انزلی و چادگان هم به کارکنان تعلق میگیرد. (ذوب آهن در انزلی و چادگان صاحب چندین مجموعه ویلایی تفریحی است).
وضعیت کارگران قرارداد مستقیم از ابتدای سال جاری ودر آستانه انتخابات ریاست جمهوری، اجرایی شد؛ بدین ترتیب که کارگران شرکتهای پیمانکاری که به طور مستقیم دراختیار ذوب آهن بودند و شرکتهای آنها، نقش واسطهای میان کارگران و ذوب آهن برعهده داشتند، از خرداد ماه به طور مستقیم و برطبق قانون کار با ذوب آهن قرارداد بستند و شرکتهای یاد شده حذف شدند. با این کار، امنیت شغلی بیشتری برای آنان ایجاد شد و نیز پرداخت حقوقشان تاکنون به طور منظم و بدون تأخیر بوده است، ولی در اکثر موارد، حقوق آنها از ۴۰ تا ۱۰۰ هزار تومان کاهش یافته است.
علت این کاهش آن است که جدای از حقوق پایه، تنها حق شیفت به این گارگران تعلق میگیرد و حق همسر، اولاد، سختی کار و دیگر مزایای این کارگران حذف شده و در برخی موارد حتی حقوق پایه آنان کاهش پیدا کرده است.
قرارداد این کارگران فعلاً شش ماهه است. در ضمن، سقف اضافه کار آنها نیز که در شرکتها نامحدود بود، به ۴۵ ساعت محدود شده است.
این کارگران به خاطر حقوق پایین معمولاً با اضافه کار بخشی از کمبود درآمد خود را جبران می کردند. تعداد این کارگران ۳۲۰۰ نفر است.
کارگران شرکتهای پیمانکار بر دو دسته هستند. دسته اول، کارگران پروژهای هستند که به طور عمده، در پروژه موسوم به «طرح توازن ذوب آهن» مشغول به کارند. این کارگران بین چهار تا شش ماه از حقوق شان را دریافت نکردهاند. در ضمن، اکثر آنان قراردادی با شرکتهای پیمانکار ندارند و توسط افراد پیمانکار به کار گرفته شدهاند و شرکتها مسئولیت چندانی در برابر آنها ندارند. البته این وضعیت بیشتر کارگران پروژهای در سراسر ایران است.
دسته دوم شرکتهای پیمانکار، عمدتاً شرکتهای مستقلی هستند که در فضای ذوب آهن به کار مشغولند. این شرکتها بخش عمده محصولات خود را به ذوب آهن میفروشند و نیز خدمات متنوعی به ذوب آهن ارایه میدهند. برای مثال، شرکت «نسوز آذر» آجرهای نسوز تولید میکند، شرکت «تابان نیرو» کار بازرسی و تعمیرات تجهیزات برقی ذوب آهن را انجام میدهد و ... .
به علت وابستگی این شرکتها به ذوب آهن، بحران مالی در کارخانه ذوب آهن به سرعت به آنها سرایت میکند و به تعبیری، اگر ذوب آهن سرما بخورد، آنها ذاتالریه میگیرند.
قراردادهای کارگران این شرکتها معمولاً سه ماهه است. البته قراردادهای یک ماهه و شش ماهه نیز وجود دارد. به جز چند شرکت انگشت شمار مثل «مرآت پولاد»، « تابان نیرو» و « نسوزآذر» که کارگران شان حقوق و مزایای بهتری دارند، پاداش مختصری دریافت میکنند و معمولاً حقوقشان بیش از یک ماه به تأخیر نمیافتد، کارگران دیگر شرکتها بدون پاداش کار ونیز با مزایای اندک به کار مشغولند. حقوق آنها به طور مرتب با تأخیر پرداخت میشود و توسل به اعتصاب برای دریافت حقوق عقب افتاده به امری عادی تبدیل شده است.
اکثر این کارگران حقوق دو تا چهار ماه خود را طلبکارند. در مورد بیمه تمامی کارگران بیمه هستند و حداقل حقوق اداره کار را دریافت میکنند.
اخراج تقریباً برای کارفرما کار چندان دشواری نیست، ولی بعضی اوقات، حراست کارخانه به خاطر بیم از اعتراضات کارگری دخالت میکند و مانع این اخراجها میشود.
تشکلیابی از چه اهمیتی برای کارگران برخوردار است و چه اهمیتی برای کارگران، به ویژه کارگران ذوب آهن اصفهان دارد.
به نظر ما، فارغ از اینکه چه گروه یا گرایشی در آینده در ایران قدرت سیاسی را به دست گیرد، دیر یا زود، موج گسترده آزادسازی اقتصادی از راه خواهد رسید و اقتصاد ایران به سمت ادغام در اقتصاد جهانی پیش خواهد رفت.
با این چشمانداز و نیز با توضیحاتی که در پاسخ به پرسش اول دادیم، طبقه کارگر در موقعیت به مراتب سختتری قرار خواهد گرفت، گو اینکه چه در حال حاضر و چه در گذشته، کارگران بیشترین فشارها را در تغییرات سیاسی اجتماعی اقتصادی متحمل شده و کمترین بهره را بردهاند.
در چنین وضعیتی، تشکل یابی کارگران به تعبیری از نان شب شان واجب تر خواهد بود چرا که تضمین همین نان شب در گرو تشکل یابی است و دفاع از دستاوردها و نیز تلاش برای مطالبه حقوق بیشتر وبهبود وضعیت بدون تشکل یابی دشوار و چه بسا ناممکن خواهد بود.
از سوی دیگر، بدون تشکلیابی کارگران ما نمی توانیم به یک دموکراسی تمام عیار دست یابیم.
به نظر ما، تشکلهای مستقل کارگری یکی از ستونهای دموکراسی در هر کشوری هستند، چرا که تنها کارگرانند که با داشتن قدرت توسل به اعتصاب و فلج کردن اقتصاد یک کشور میتوانند سدی محکم در برابر تعرض دولتها به حقوق مدنی باشند.
تشکلیابی کارگران ذوب آهن در صورت موفقیت میتواند تأثیر زیادی بر شکلگیری حرکتهای کارگری در دیگر صنایع مهم ایران داشته باشد.
از آنجا که ذوب آهن صنعت مهمی به شمار میآید و بیش از ۲۰ هزار کارگر در آن مشغول به کارند، تشکلیابی میتواند آنها را به قدرتی تأثیرگذار تبدیل کند و شرایط بهتری را چه از لحاظ دستمزد و چه از نظر بهبود شرایط کاری برای آنان به ارمغان آورد.
ضمن اینکه تشکلیابی منزلت بالاتری برای کارگر به دنبال خواهد داشت و به دموکراتیک کردن روابط کار وسرمایه کمک خواهد کرد.
در ماههای اخیر، شاهد اعتصابهای کارگران در بخش های مختلف ذوب آهن اصفهان بودهایم. این اعتصابها با چه هدفی صورت گرفته و چه نتایجی در بر داشتهاند؟
عمده اعتصابهای ذوب آهن در امسال در اعتراض به تأخیر مداوم در پرداخت حقوقها شکل گرفته است.
چند ماه عقب افتادن حقوق ماهانه، کارگران را با وضعیت دردناکی مواجه کرده واعتصاب به تنها سلاح آنان برای دریافت حقوق تبدیل شده است.
اعتصابها معمولاً برای جلوگیری از گسترش آن ونیز ایجاد وقفه در کار کارخانه با پرداخت یک یا گاه دوماه حقوق عقب افتاده به پایان میرسد، ولی دوباره در آخر ماه وبا پرداخت نشدن حقوق از سرگرفته میشود. البته مواردی هم مانند کارگران «نسوز چین» و شرکت «نسوز آذران» بوده که مدیریت کارخانه از شرکتهای دیگر کمک گرفته و اعتصاب را بیاثر کرده و ۴۰ کارگر را هم از کار معلق کرده است.
واکنش دولت به اعتراضهای صنفی کارگران در ایران و نیز تلاش آنان برا ی تشکلیابی را چگونه تحلیل میکنید؟
از نظر ما، سیاست رسمی در برخورد با اعتراضات صنفی و نیز تشکلیابی، سیاستی چند لایه است. دولت به شدت تلاش میکند که از گسترش سیاسی شدن و از کنترل خارج شدن اعتراضات صنفی جلوگیری کند. بسته به انسجام، تعداد و رهبری کارگران، برخورد دولت نیز متفاوت است.
در شهرک های صنعتی و واحدهای کوچک تولیدی، معمولاً مراجع رسمی با بی توجهی یا شانه خالی کردن از پذیرش مسئولیت با اعتراضات برخورد میکنند و کارگران به علت کمی تعداد و ضعف انسجام، کاری از پیش نمیبرند. در موارد جدیتر، برخوردها آمیزهای از تهدید و فشار، مذاکره و وعده و وعید و وقتکشی است و در صورت مقاومت کارگران، عقبنشینیهایی انجام میشود.
البته نباید در این میان تفاوتهای برخورد مسئولان محلی را فراموش کرد. اما بیشترین حساسیتها نسبت به کارگاهها و کارخانههای بزرگ وجود دارد. هرچند که اعتراضات کارگران این بخشها هم در بسیاری موارد مانند شرکتهای واگن پارس، آونگان و ... در اراک و یا لولهسازی اهواز به نتیجهای نمیرسد.
با این وجود، از آنجا که اعتراضهای کارگری به یکی از دغذغههای امنیتی تبدیل شده است، دولت میکوشد تا به هر طریقی از تنشها در این زمینه بکاهد.
در بخش دولتی نیز کنترل و سرکوب از یک سو و محافظهکاری و تأمین نسبی کارگران از سوی دیگر، امکان اعتراض را ضعیفتر کرده است. اما تشکلیابی همواره خط قرمز تمامی دولتها در ایران بوده و هست. برخوردهای به شدت سرکوبگرانه با رانندگان شرکت واحد تهران و حومه و یا کارگران نیشکر هفت تپه نمونههایی آشکار از این سیاست هستند.
اما مسئله آزاردهندهتری که در این میان وجود دارد، بیتوجهی اکثر فعالان مدنی و افراد و گروههای سیاسی به مشکلات کارگری است. کسانی که در رسانههای پرشمارشان حتی از پوشش اخبار کارگری پرهیز میکنند و در بهترین حالت، بدون آنکه در شعارهای رنگارنگشان، کوچکترین شعاری به نفع طبقه کارگر طرح شده باشد، به دنبال استفاده ابزاری از کارگرانند.
ما تبدیل شدن کارگران به پیاده نظام گروهها و جریانات غیر کارگری را به هیچ وجه به سود کارگران نمیدانیم.
تصور میکنید که با دورنمای اجرای طرح لایحه هدفمند شدن یارانهها از سوی دولت، زندگی میلیونها کارگر، از جمله کارگران ذوب آهن، چگونه خواهد بود؟
درباره دورنمای طرح هدفمند کردن یارانهها، ما بر این باوریم که اجرای این طرح، زندگی میلیونها کارگر را به مرز فلاکت سوق خواهد داد. از جمله، به خاطر بالا رفتن هزینه تولید، بسیاری از واحدهای تولیدی ورشکسته و تعطیل خواهند شد و در نتیجه، بیکاری وسعتی بیسابقه خواهد یافت.
از سوی دیگر، تورم شدیدی که با اجرای این طرح ایجاد میشود، باعث سقوط سطح معیشت طبقات متوسط و فرودست جامعه خواهد شد. البته این طرح از طرف دیگر، موج گسترده شورشهای شهری به ویژه در محلات پایین شهر و حاشیهای را به دنبال خواهد داشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر